همبستگی طایفه بساک - رضا بهمنی گفتمان ، فرهنگ و آداب و رسوم، اجتماعی ، تاریخی ، خبری ، سرگرمی ، هنری ، تبلیغاتی و.......
در باره ما
رضا بهمنی
متولدشهر الیگودرز - ساکن دزفول
تماس
09166418320و
09396418320
====================
برای بودن ، گاهی لازم است که نباشی ! شاید نبودنت ، بودنت را به خاطر آورد ...... اما دور نباش ........ دوری همیشه دلتنگی نمی آورد ...... فراموشی همین نزدیکی هاست ........
====================
تاریخ گویای دردها ‘ شادیها ‘ حماسه ها ‘ ستیزها ‘ جستارها ‘ پیروزیها و شکستها و در کل زبان گویای دورانها و قضاوت کننده درباره اعصار و ادوار است و تاریخ که سینه از خماخم ایام پیر کرده همیشه در دل سخنها دارد که سخن تاریخ از بختیاریهای سربلند ‘ سخن شیرینی است.
====================
من وقتی به اجداد و نیاکانم و حرکتهای مثبت و تاریخی آنان می اندیشم به خود می بالم ‘ چرا؟ که آنها در طریق ضد استعماری گام برمیداشته و شدیدا بیگانه پرستی را رد نموده و مخالف این حرکت بوده اند . قوم پرافتخاری که هیچوقت به دنبال قوم گرائی نبوده اند و همیشه و همیشه با دلی صاف و ساده در خدمت وطن بوده اند .
بسیار سربلندم که خون آن آزادگان همیشه سربلند را در شریانها و رگهایم دارم که اگر داعیه ایلخانی و ایلبیگی داشته اند ‘ این خواست و ادعا و حرکت با حفظ شرف خود ‘ خانواده و ایلشان عجین بوده و هرگز شرف و انسانیت خود را فدای مقام و مال و حکومت ننموده اند.
====================
از خداوند متعال خواستارم تا همه آنانکه از تبار بختیاری هستند بدون از جاجستگی و بی عشق به مقام و ثروت بدانند نسلشان چیست و ریشه و ملیت خود را به فراموشی نسپرند (که دوست به صافی دل نگرد و دشمن به تیرگی دل) .
====================
طایفه بساک
====================
بختیاریها به دو ایل بزرگ چهار لنگ و هفت لنگ تقسیم می شوند . هر ایل خود به طایفه های مختلفی تقسیم میشود . از طایفه های هفت لنگ میتوان دورکی ، بابادی ، دینارانی و ... را نام برد . چهارلنگ شامل ممیوند - محمود صالح(مم صالح) - موگوئی - کینورسی - زلقی و ... می باشد . بساک بزرگترین طایفه ممیوند (میوند) بوده بیشتر در محدوده شهرستان الیگودرز تا ازنا پراکنده اند. ولی امروزه در سایر استانها نیز مسکن گزیده اند . .کلانتری این طایفه در زمانهای قبل از انقلاب بعهده علی آقاخان ضرغامی و بهرام خان ضرغامی بوده است که هر دو برادر بوده اند . بهرام خان ، پدر غلامرضا خان ضرغامی بوده و غلامرضا خان دو فرزند بنامهای علی آقا خان و بهرام خان ضرغامی داشته که بهرام خان ضرغامی ریاست طایفه را بعهده داشته است .
====================
طایفه بساک به دو تیره تقسیم می شود 1.بزی 2.بساک
که براساس همین شنیده ها به تیره بزی به خاطر وجود سه شخص بزرگ بنام صادق صلاتین و بهمن گرگین وضرغام بوده است.
====================
این وبلاگ بدور از هرگونه خود مطرح کردن ‘ بدور از هرگونه سیاسی بازی بدور از هرگونه تعصبات بیجا و رفتارهای کورکورانه پایگاهی خواهد بود برای گفتمان طایفه بساک و سایر اقوام . محلی برای همدلی و همزبونی های بیشتر و در واقع وحدت و انسجام و همبستگی و هم اندیشی طایفه .
====================
برای ارتقا’ فرهنگ ‘ برای پیشرفت و هرچه بهم نزدیکتر شدن دلها و نظرات و افکار از همه اندیشمندان صاحب نظران دوستان و علاقمندان دعوت به همکاری دارم . ما را در این راه یاری بفرمائید .
====================
ارادتمند شما - رضا بهمنی
ساختار و نظام ایلی بر مبنای مدیریت انسانی استوار است.ریش سفیدان،کدخدایان و کلانتران با نیک اندیشی ، صلح جویی و برقراری مودت میان ایلوندان، تابعیت از مقررات ایل را باعث استحکام و سربلندی ایل می دانند.آنان در ضرر و منفعت مشترک افراد راه بهتر را پیش می نهند تا جوانترها با اشتباهی سرنوشت ایل را به مخاطره نیاندازند.و این بسیار قابل احترام است. بسیاری ایلات وجود عزیزانی مانند کدخدایان باعث کم شدن ترافیک دادگاهها و فروکش کردن بسیاری از تشنج ها شده.و خود دولتمردان نیز شوراهای حل اختلاف را به منظور رفع و رجوع مسایل به روش کدخدامنشی بنا نهاده اند.ما انسانهایی امروزی و مدرن هستیم و زندگی مان با تکیه با علم و تکنولوژی روز می گذرد اما این به معنای پامال کردن پدران و گذشته ی درخشانمان نیست.ما به گذشته بر نمی گردیم بلکه با ..................... در ادامه مطلب ملاحظه بفرمائید
معلّم یک کودکستان به بچههاى کلاس گفت که میخواهد با آنها بازى کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدمهایى که از آنها بدشان میآید، سیبزمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
عکسی که می بینید دختر کم سن و سالی است که شاید هیچوقت توی زندگی اش فرصت دیدن سایت زیست بوم را نداشته باشد، نه چهره سیاسی است و نه سوپر استار سینما! اما دختری از دختران همین سرزمین است....
همیشه دوربین عکاسی ام را همراه دارم، به طبیعت که می روم رفتار آدمها با محیط زندگی شان برایم پر از سوژه است، سال ۸۸ این عکس را نزدیک الیگودرز گرفتم و بیش از همه عکس هایم دوستش دارم. تصویر دختر بچه ای که خیلی زود وارد بازی بزرگترها شده است، مسیر طولانی را آمده بود لب چشمه ای که مشک و دبه پلاستکی و کتری اش را آب کند، خیلی جدی این کار را کرد اما موقع رد شدن از رودخانه نتوانست تعادلش را حفظ کند و زمین خورد، کمکش کردم بلند شود، شرمگین سرش را پائین انداخت و راهش را گرفت و رفت و من یاد همه دخترهایی افتادم که چه پدرشان مدیر بلند پایه باشد و چه کارگری ساده، می خواهند لای پر قو بخوابند و مشغله ذهنی شان توجه مطلق به احساسات و خواسته های فردی شان است و شاید خبر ندارند که که دختران عشایر و روستایی بسیاری مثل همین دختر در دل طبیعت ایران زندگی می کنند بدون آنکه هیجوقت کرم مرطوب کننده ای داشته باشند، لباس مُد روز بپوشند یا بخواهند گونه و بینی و لب شان را عمل کنند…
به چشم های معصوم دخترک، کفش های گشاد و بزرگ و لاسیتکی اش، موهای آفتاب سوخته اش، مَشک بزرگی که هم وزن خودش است و دشواری زندگی او دوباره نگاه کنید. قاچ های سیب زندگی گاهی چقدر بد تقسیم می شوند….
دکتر عبدالرضا درگاهی از فعالان اجتماعی قوم بختیاری درگذشت
به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، دکتر عبدالرضا درگاهی از فعالان فرهنگی و رهبران اجتماعی بختیاری در دهه ۵۰ هجری شمسی، شامگاه یکشنبه ۲۶/۹/۹۱ بر اثر کهولت سن در تهران درگذشت.
این روشنفکر بختیاری در دهه ۵۰ هجری شمسی مجله خروش آنزان را منتشر می کرد که تلاشی برای خودآگاهی فرهنگی اقشار تحصیل کرده لربختیاری پس از چند دهه سیاست های خشن فرهنگ زدایی ایلی عصر سلطنت پهلوی محسوب می شد.
ايرانيان قديم شادي ونشاط را از موهبت هاي خدايي و غم و اندوه و تيره دلي را از پديده هاي اهريمني ميپنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوري و شب يلدا و سنت هايديگر در واقع بيانگر اين حقيقت است كه ايرانيان پس از رهايي از بيدادگري و ستم بهشكرانه بازيافتن آزادي، جشن برپا مي ساختند و پيروزي نيكي بر بدي و روشنايي برتاريكي و داد بر ستم را گرامي مي داشتند.شب يلدا نيز يكي از اين موارد است. دردوران كهن، شب مظهر تاريكي و تباهي و وحشت بوده و اغلب سعي مي كردند كه شب هنگام باافروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پليدي و تباهي در آن راه نيابد. شبيلدا طولاني ترين شب ها است. يعني تسلط تاريكي بر زمين از تسلط نور خورشيد وروشنايي مي كاهد. و چون فرداي اين شب روشنايي بر ظلمت غالب و روز طولاني مي شود،ايرانيان تولد دوباره خورشيد را كه مظهر روشنايي است جشن مي گيرند.
خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد و … چه فرقی دارند وقتی ما خودمان مردمان آگاه و درستی نیستیم؟
یک ملت دلال مسلکِ ناآگاه، با آن حماقت آشکار در هنگام رانندگی یا توحش علنی برای برداشتن یک شیرینی از جعبه ی تعارفی یا شهوت عجیب برای قرار گرفتن در مقابل دوربین، با رتبهی نخست جستجوی سکس… چرا باید در پی یک زمامدار رؤیایی باشد؟
من پیشنهاد می کنم ملت هشت سال انتخابات را تعطیل کنند و اجازه بدهند هر کسی که میآید همینجور ادامه دهد. بعد خودشان با حوصله این موارد را تجربه کنند :
اول : ایرانی ها لطفاً روزی یک بار(یا دست کم یک روز در میان) حمام بروند.
به مناسبت 17 آذر 1313،سال روز شهادت علی مردان خان بختیاری
* زاگرس : 17 آذر 1313، اعدام مظلومانه علیمردان خان بختیاری به همان اندازه که در محوطه ی کوچک زندان قصر تاثر زندانیان را بر انگیخت به همان اندازه هم در قلمرو بختیاری و مناطق همجوار تاثیر عمیقی بر جای گذاشت.
مردان جامه دریدند و دیرک بهونها را پایین کشیدند زنها موی بریدند و مویه کردند شعرا در رثا. او مرثیه ها سرودند و آهنگ سازان ترانه شیر علیمردان را ساختند و هنوز هم که هفتاد سال از مرگ آن سردار رشید بختیاری می گذرد چوپانان در دشتهای سرسبز بختیاری و زنان در کنار چشمه ساران هنگام شستن لباس ویا پر کردن مشکهای آب و مردان در اجتماع شبانه ی خود در زیر سیاه چادر ها هر وقت فرصتی بدست می اورند با صدای خوش و حزن انگیز و گاهی هم با اهنگ موزون نی بیاد ان رادمرد دلیر می خوانند.
تفنگ علیمردون هم باز صداکرد سرهنگ کله پوستی هنگ بلا کرد
تفنگ علیمردون هم باز قرمنید سرهنگ کله پوستی چادر رمنید
بی عروس کل ازنه کل بساکی سنگران خین گرد تا کفت خاکی
بی عروس تو کل بزن کل بساکی تفنگچی زه مم صالح سوار زه راکی
شمشیر علیمردون طلای بی غش به زمین برچ ازنه به استمون تش
نظامی کله پوستی لنگا ملاری نی تری جنگ بکنیوا وا بختیاری
طیاره بال بال کنه سر که فردون شمشیرم به گل زنم سی کل ایرون
دودر گل سی کشتنم پلا بریدن گویلم زداغ مو پای کمر بریدن
بالونا بالا هوا بال ا تنیده ددویل محمد علی پلا بریده
کجه تیپ کجه سپاه کجه فراشم ره بدین دام و ددوم بیان سر لاشم
بیست و چار تیر خردومه هنی بهوشم لیکه ی دام و ددوم اوید به گوشم
سر تنگ تاته تنگ تانک و زره پوش مابین شال و قوا خین ازنه جوش
ممنونم که وب سایت ایل بزرگ بختیاری رو انتخاب کردید
چوب بازی نوعي ورزش رزمي است كه در آن مردان در رزمي نمايشي در ميدانگاهي به حمله و تهاجم و دفاع در برابر يكديگر قرار مي گيرند. درواقع مي توان ريشه آن را در رقص هاي ميداني مردان ايران باستان يافت كه خود تمثيلي از جنگ است. آن هم جنگي نمايشي. به لحاظ طبقه بندي، چوب بازي يكي از انواع اصلي و مهم موسيقي بختياري است ومقامي كاملا مشخص وشناخته شده به حساب مي آيد. در تشخيص ماهيت و ساختاروحتي شيوه اجراي آن،دو نشانه مهم قابل ذكراست. اول اين كه موسيقي چوب بازي مخصوص كرنا و دهل است و تبعيت تمامي نغمات و الحان آن از يك ريتم، ميزان و متر مشخص است. مشخصه ديگر و فرعي اين مقام تعلق آن به فضاي باز است چرا كه صداي پرحجم و پرطنين كرنا و دهل در فضاي بسته خوشايند نيست، زيرا نواي دهل و كرنا و مقام و بازي چوب بازي، اصولا تمريني براي ميدان رزم آوري است. موسيقي دستمال بازي كه در تقابل بزمي اين موسيقي قرار مي گيرد علي رغم غنايي بودنش، نوعي ابهت خاص را در انسان ايجاد مي كند. بازیگران در صف هاي دايره اي شكل با دستمال هاي رنگارنگ و تكان دادن دست و پا و جلو و عقب رفتن،در محيط يك دايره اي فرضي مي رقصند درحالي كه تماشاگران آنهارا دربر گرفته اند و هركس كه قدرت تحمل رقص بيشتري راداشته باشد مورد تشويق تماشاگران قرار مي گيرد.اين نوع موسيقي ورقص سرشار از روح همبستگي است.سوار بازی نیزیکی از بازی هایا ورزشهای رزمی نمایشی بختیاری است که بیشتردرجشنهای عروسی یا جشنهای شاد دیگر انجام می گیرد به این صورت است که درجشنهای عروسی دستمالی را روی سر عروس می اندازند (سر انداز) وسوار ان سوار بر اسب از هر طرف به طرف اسب عروس هجوم می آورند سر انجام یکی از سواران دستمال را می برد ومابقی سواران هم آن را برای گرفتن دسنمال دنبال می کنند . در جشنهای شاد غیر از عروسی هم دستمالی را بر تکه چوبی به طول پنجاه سانتیمتر که در زمین کوبیده باشد می گذارند سوار کاران ماهر سوار بر اسب همچنان که نوازنده کرنا و دهل با ریتم خاصی می نوازد از روی زین اسب به زمین خم می شوند تا دستمال را بردارند یکی دستمال را بر می دارد ومابقی سواران آن را دنبال می کنند . هر کس دستمال را بردارد برنده میدان است.
از آنجا كه مردم بختیاری ذاتاً مردمی مهربان و غمخوار هستند به محض از دست دادن عزیزی ار اقوام، برای دلداری و تسلی خاطر بازماندگان به خانه آنها می روند و با تمام وجود به همدردی و عزاداری می پردازند- بر طبق سنتی قدیمی پیرزنان بختیاری در غم از دست دادن جوانان ترانه ای غم انگیز و سوزناك را به زبان شیرین لری بختیاری زمزمه می كنند و بقیه زنان هم او را همراهی می نمایند این آواز غم انگیز به نام «گاگریو» معروف كه نوای حزن انگیز آن به همراه ساز چپ خبر از روزی غم انگیز دارد. رسم است كه اقوام هم در پرداخت هزینه های مراسم سوم – هفته و چهلم به بازماندگان كمك مالی كرده و تا جائیكه در توان دارند به بازماندگان یاری می رسانند. اگر به سرزمین بختیاری سفر كرده باشید حتماً شیرهای سنگی را بر مزار آنها دیده اید كه بازهم بر طبق آدابی قدیمی بر سر خاك مردان دلیر بختیاری به نشانه دلاوری آنها شیر سنگی را نصب می كنند كه به نام «بردسنگی» معروف می باشد.
بختیاریها به ازدواج فامیلی به علت مزیتهایی که داشت، بیشتر از سایر ازدواجها اقبال نشان دادهاند. جوانان بختیاری خود را ملزم به ازدواج با دختران فامیل میدانستند و کمتر کسی به فکر انتخاب زن از طوایف دیگر بود، زیرا این عمل توهین به فامیل و وابستگان به حساب میآمد.بختیاری ها از همان ابتدا ازدواج فامیلی را ترجیح می دادند و درباره ی ازدواج با غریبه این ضرب المثل را به کار می بردند: شی غَریوی سخته. یعنی ازدواج با غریبه سخت است.
ازدواج ناف برون
در میان مردم ایل بختیاری رسم بودهاست که هر گاه دختر و پسری در زمانی نزدیک به هم متولد میشدند، اولیای این اطفال در همان زمان تولد، بند ناف نوزاد دختر را به نام پسری که او نیز تازه به دنیا آمده و یا کمی از او بزرگتر بود میبریدند. پسر و دختر بعدها که بزرگ میشدند باید با هم ازدواج میکردند.
ازدواج گا به گا
گاهی اوقات دو پسر از دو خانواده با خواهر یکدیگر ازدواج میکردند. به اینگونه ازدواجها، گا به گا میگفتند که مشکلات کمتری داشت و کمتر اتفاق میافتاد که بین چنین خانوادههایی بر خورد جدی روی دهد. این ازدواج درحقیقت نوعی دادوستد به حساب می آمد زیرا، از بار سنگین شیر بها و برخی از مخارج که عامل آن چیزی جز سختگیری خانواده ی عروس نبود کاسته می شد.
وجه تسمیه
برخی معتفدند چون پدر دختر به عنوان جهیزیه معولا یک ماده گاو به دخترش میداد، در ازدواج گا به گا در مقابل گاوی که به دخترش داده بود، یک راس گاو به عروسش داده میشد ( گا در زبان بختیاری به معنی گاو است ).
ازدواج هُم بهری
گاهی شخصی از دوران کودکی و یا نو جوانی نزد خانوادهای مشغول کار میشد و صاحبخانه او را به عنوان شریک یا هم بهر قبول کرده و او را مانند فرزندانش در تمام اموال خود شریک میدانست. چنانچه شخص مورد نظر از دختر صاحبخانه خواستگاری میکرد، وی نیزبدون گرفتن شیربها و مهریه دختر خود را به عقد او در میآورد[4].در این نوع ازدواج فرد در اصل داماد سرخانه می شد.
ازدواجهای مصلحتی
هدف از این ازدواجها نزدیک شدن اقراد طبقات پایینتر قدرت ایل مانند کلانتران، به خوانین بودهاست. در این موارد کلانترها دختری ازخوانین را برای خود یا پسرشان خواستگاری میکردند. خوانین هم برای تحکیم پایههای قدرت خود به این ازدواجها رضایت میدادند. گاهی هم خوانین برای تحکیم وضعیت خود، دختری از کلانترها یا بزرگان طوایف را برای خود یا پسرشان به همسری می گرفتند. به این ازدواجها اضافه کنید، هرگاه کسی فوت می کرد همسرش را به عقد برادرش درمی آوردند تا فرزندانش بی سرپرست نمانند و یا هرگاه زنی فوت می کرد، خواهرش را به عقد شوهراو درمی آوردند تا فرزندانش را سرپرستی کند. جوانانی که از نظر مالی ضعیف بودند برای فرار از تجرد و یا برای رسیدن به آسایش، با زنان متمکن و یا زنان خانواده های متشخص ولی مسن تر از خود ازدواج می کردند.
زاگ لُر :امیر حسین زلقی رزمی کار بختیاری در گفت وگو با"زاگ لُر"گفت:فستیوال جهانی هنرهای رزمی هر ساله از تاریخ 22تا 25 سپتامبر در شهر کوچینگ واقع در استان ساراواک مالزی برگزار می شود که در امسال طی دعوت نامه ای رسمی از بنده درخواست شد تا در این سمینار جهانی شرکت کنم.
وی افزود: پس از دریافت و بررسی دعوت نامه در این سمینار که نمایندگان 45 کشور از جمله سوئد،سوئیس،دانمارک،آلمان،هند و بنگلادش در آن حضور داشتند شرکت کرده و از بین کلیه شرکت کنندگان مفتخر به دریافت دکترای فلسفه هنرهای رزمی، دان 9 بین المللی هنرهای رزمی و حکم استاد بزرگی هنرهای رزمی در سال 2012 شدم.
زلقی ملاک انتخابش را به عنوان استاد بزرگ هنرهای رزمی دنیا در این سمینار را شرکت در مسابقات بین المللی،سوابق، مدارک و قدر نامه ها از کشورهای مختلف و داشتن ارتباط بین المللی فعال در حوزه هنرهای رزمی عنوان کرد.
امیر حسین زلقی رزمی کار پیش کسوت بختیاری درشهرستان دزفول است که فعالیت رزمی خود را از سال 1368 با مربیگری غلامرضا پناهی در ورزشگاه شهید مجدیان دزفول آغاز کرد.
وی با تلاش در زمینه ورزش های رزمی مدال های فراوان در سطح استانی و کشوری را به دست آورد و در سال 1374 جزو اولین گروه های رزمی در ایران بود که توسط کنفدراسیون ووشو رزم آوران به مقام استادی نایل شد.
امیرحسین زلقی درگفتگویی با"زاگ لُر"افزود : متولد سال 1356 در شهرستان دزفول هستم و دارای مدرک دکترای فلسفه تربیت بدنی از دانشگاه وست کوست پاناما،عضو هییت علمی دانشگاه وست کوست ،عضو هییت مدیره دانشگاه وست کوست،مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد چرم تهران،عضو پژوهشگاه جهانی هنرهای رزمی کشور مالزی،عضو پژوهشگاه هنرهای رزمی ایران،دارای مدرک دکترای فلسفه هنرهای رزمی از پژوهشگاه جهانی کشور مالزی،دارای مدرک دکترای فلسفه هنرهای رزمی از سازمان جهانی هنرهای رزمی کشور لاتویا،دارای مدرک دکترای فلسفه هنرهای رزمی از دانشگاه بین المللی وست کوست پاناما،دارای مدرک مربیگری درجه یک کیک بوکسینگ از فدراسیون ورزشهای رزمی جمهوری اسلامی ایران،دارای دان 10 هنرهای رزمی از فدراسیون ورزشهای رزمی ایتالیا،عضو شورای فنی سبک تای کیک بوکسینگ فدراسیون ورزشهای رزمی ایران،ریاست سبک تای کیک بوکسینگ فدراسیون ورزشهای رزمی در استان خوزستان،عضو انجمن جهانی هنرهای رزمی در آلمان،نماینده آکادمی بین المللی کونگ فو توآ بلغارستان در ایران،دارنده حکم استاد بزرگی هنرهای رزمی در سال 2012،عضو فدراسیون ورزشهای رزمی ایتالیا،نماینده پژوهشگاه بین المللی هنرهای رزمی مالزی در ایران،بنیانگذار سبک تکوانجیتسو کشورهای عربی با مرکزیت اردن،بنیانگذار سازمان جهانی هنرهای رزمی با 80 کشور عضو،مشاور عالی سبک هاپکیدو ایران،بنیانگذار بنیاد بین المللی ورزشها،عضو انجمن بین المللی هاپکیدو روسیه،عضو فدراسیون بین المللی هنرهای رزمی آمریکا
جنوب نیوز- اسکندر صالحی:اولش به عادت همیشه، از خواندن این قبیل پیامکها استقبال میکردم؛ خندهای و کاستن از بار سنگین این بودن و ..... نیز فراموش کردن سنگینی بیهوده کارهای روزمره.
دوستی میپرسید: «یه پیامک درباره لرها برات بخونم» و ما که لر بودیم بیشتر خندیدیم و این اتفاق چندین و چند روز تکرار شد تا دوست دیگری پرسید: «یه پیامک درباره لرها برات بخونم»، خندیدن که تمام شد، پرسیدم: راستی چرا مدتی است این همه پیامک هجو آمیز علیه لرها دست به دست میشود؟
در این باره چند نکته پراکنده را به قصد تأمل، مرور میکنیم:
نخست؛ نبود رسانههای رسمی طنز، این ضرورت زندگی را حذف نکرده، بلکه زیر زمینی کرده با همه تبعاتش. (امید که دستکم آنان که بر مسند مسئولیتند، در این بار چارهای بیندیشند و بقیه مسئولان هم اندکی آستانه تحملشان را بالا ببرند)
دوم؛ رد طنز را میتوان در آثار مکتوب فارسی به قرنها پیش برگرداند؛ البته بیشتر به نظم. نکته جالب اما این است که در این طنزها بیش از هر چیزی، «تیپ» محور است.
سوم؛ ظاهرا، طنزی که محور آن اقوام ایرانی است، سابقه چندانی ندارد. دیر زمانی نیست که ترک، لر، و رشتی به جای تیپها مینشینند. از آنجا که این قبیل طنزها ـ که حالا دیگر طنز آموزنده نیست، بلکه هجو نیشدار و مخرب است ـ در آثار معتبری ثبت نشده، برای سخن گفتن در این باب، صرفا میتوان بر حدس و گمان تکیه کرد.
درباره دلایل این چرخش در طنزهای فارسی و علل پیدایی آن، سخنها رفته است. بسیاری علت اصلی این امر را سیاسی میدانند. با توجه به همزمانی این امر با تقویت دولت مرکزی در ایران، این سخن چندان بی راه نیست! بسیاری ترس این دولت و شخص شاه را دلیل این امر میدانند. رضا شاه و مرشدانش که برآمده از انقلاب مشروطه خواهانه ترکها و لرها بودند و آن را به یغما برده بودند، و از شمالیهای آشنا با جهان جدید میترسیدند، چه میتوانستند کرد، جز پنهان کردن ترسشان در پرده هجو این اقوام؟
چهارم؛ لرها به شهادت تاریخ مکتوب، همواره خود را ایرانی و فرزند ایران میدانستهاند؛ پس از اسلام در ایمان خود محکم بودهاند؛ با روحانیت رابطهای وثیق داشته تا جایی که، مثلا، رضا شاه اگر از آیت الله بروجردی به چند دلیل حساب میبرد، یکی از این دلایل، قوم او بود که به اشاره ایشان، روز روشن را بر شاهنشاه شب تار میتوانستند نمود.
به همین سبب، امام خمینی( ره) هم در تأدیب شاه به پشتیبانی این قوم اشاره میکرد. در خاطرات برخی از درباریان آن زمان هم اشاراتی به ترس از قوم لر هست.
از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون نیز این قوم پا به پای بقیه ملت ایران در همه میدانها، پشتیبان جمهوری اسلای و رهبری انقلاب بوده است.
پنجم؛ بر خلاف گذشته، آنچه برای نظام مستقر خطر به شمار میرود، نه اتحاد اقوام ایرانی که تشتت و تفرقه آنهاست و هم بدین سبب است که بیگانگان دل در گرو ناسازگاری عربها، آذریها، کردها و بلوچها و جداسازی این اقوام از سرزمین آبا و اجدادیشان دارند و پیداست که همگان باید در نظر و عمل به این نکته بسیار بدیهی توجه و التزام داشته باشند.
بنابراین، دولت مرکزی که در نشریات رسمیاش به این دقیقه توجه دارد که باید بجد در پی همگرایی اقوام ایرانی باشد، هرگز به راه آن کسانی نمیرود که در پی پراکندن این اقوام بودند.
بالاتر از این، سلوک رهبر بزرگوار انقلاب است که، حتی با تحمل برخی هزینه ها و ملامت ها، به جد در نظر، سخن، و عمل به تدبیر همگرایی اقوام ایرانی پرداخته اند.
ششم؛ با این همه، ساخت و انتشار این همه پیامک هجوآمیز علیه یک قوم، نمیتواند کار یک فرد بی هدف باشد و دستکم باید باند یا جریانی با غرض سیاسی و یا امنیتی، متولی آن بوده باشد.
این که اعضای این باند چه کسانی هستند و اهدافشان چیست، نه وظیفه این یادداشت مختصر، که وظیفه حافظان امنیت کشور است. آنان باید بر این رویداد اندیشناک باشند و چارهاندیشی کنند.
قوم لر را از این یاوهها، البته، باکی نیست که فرزندان سبزه دشت و بلندای قله و روشنای چشمههای ایرانند و ایران را از خود میدانند و همواره پاسدار شجاع این سرزمین خرد و پاکی و روشنی بودهاند و آنان که این قبیل میبافند، حتما این میدانند.
متن کامل به همراه کامنتهای متعدد خوانندگان را در جنوب نیوز بخوانید
زن و شوهري بيش از 60 سال با يكديگر زندگي مشترك داشتند .آنها همه چيز را بهطورمساوي بين خود تقسيم كرده بودند، در مورد همه چيز با هم صحبت مي كردندو هيچ چيز را از يكديگر مخفي نمي كردندمگر يك چيز:يك جعبه كفش در بالاي كمد پيرزن بود كه از شوهرش خواسته بودهرگز آن را باز نكندو در مورد آن هم چيزي نپرسد.در همه سالها پيرمرد آن را ناديده گرفته بود ودر مورد جعبه فكر نمي كرد.اما بالاخره يك روز پيرزن به بستر بيماري افتاد و پزشكان از او قطع اميد كردند در حالي كه با يكديگر امور باقي را رفع و رجوع مي كردند،پيرمرد جعبه كفش را از بالاي كمد آورد و نزد همسرش برد .پيرزن تصديق كرد كه وقت آن رسيده كه همه چيز را در مورد آن جعبه به شوهرش بگويد .و از او خواست تا در جعبه را باز كند.. وقتي پيرمرد درجعبه را باز كرد دو عروسك بافتني و دسته اي پول بالغ بر 95 هزار دلار پيدا كرد.پيرمرد در اين باره از همسرش سوال كرد. پيرزن گفت :"هنگامي كه ما قول و قرار ازدواج گذاشتيم ،مادر بزرگم به من گفت كه راز خوشبختي زندگي مشترك در اين است كه هيچ وقت مشاجره نكنيد .او به من گفت كه هر وقت از دست تو عصباني شدم بايد ساكت بمانم و يك عروسك ببافم ."پيرمرد به شدت تحت تاثير قرار گرفت . تمام سعي خود را به كاربرد تا اشك هايش سرازير نشود . فقط دو عروسك در جعبه بودند،پس همسرش فقط دوبار در در طول تمام اين سالهاي زندگي و عشق از او رنجيده بود .از اين بابت در دلش شادمان شد .سپس به همسرش رو كرد و گفت :عزيزم خوب اين در مورد عروسكها بود . ولي در مورد اين همه پول چطور ؟ اينها از كجا آمده ؟"پيرزن در پاسخ گفت :آه عزيزم اين پولي است كه از فروش عروسكها بدست آوردم.
يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد . بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد .روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد . پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزيكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.
دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند»
با تشکر فراوان از همتبار خوب و فرهیخته ، فردی غیرتمند و با تعصب از دیار همیشه جاوید بویراحمد که در جوابیه نامه آقای دکتر آجیلی رئیس سابق دانشگاه رامین اهواز ، نظریه زیر را برای ما ارسال نمودند :
آقای دکتر آجیلی : کاش میدانستید مردان روزهای سخت چه کسانی بودند ؟به تاریخ پرفراز و نشیب کشور بزرگم ایران نگاه میکنم بدون شک حسرت خواهم خورد!!! حسرت ار تجاوز ددمنشان دیو سیرتی که بر پیکره نازنین این خاک اهورایی تاختند و جز ویرانی ،نابودی و غارت سوغات دیگری برای مردمان سرزمینم نداشتند اندکی سکوت ، ....پلکهایم را بر هم میگذارم گذشته تاریخی سرزمینم را تصور میکنم و بر سرگذشت مکرر شوم، مردان و زنان این سرزمین مقدس اشک میریزم ، شمشیرها ی آخته مقدونی ،تاتار ،تازی و مغول و غرش هولناک توپها و سفیر دهشتناک گلوله تفنگهای ترکهای متعصب عثمانی و روسهای متجاوز ،موشکها ،راکتها و بمبهای ویرانگر هواپیماهای عراقی و .... همه قصه پر غصه و مهمانان نا خوانده خوان خونبار مردمان کشورم ایران بوده است گویا تاریخ روی سازش و نرمش با این مردمان پاک نهاد را ندارد ؟ در حسرت و آه غوطه ورم به ناچار با بغض و غضب به سرگشت دور و دراز کشورم نگام میکنم مگر میشود سرزمین شیران ودلیران آشیانه شغالان و روبهان گردد ؟ مگر سیمرغهای جاودانه این سرزمین اهورایی خواهند مرد؟ مگر قامت رعنای سرو و سپیدار خواهد شکست ؟ آیا سیاهی وتباهی گریزی جز شکست از نور و روشنی خواهد داشت ؟ صفحات تاریخ کشورم را خوب مینگرم گویا در خوابی بی بازگشت فرو رفته ام ! گویا مرا مهمان کابوسها و بختکها کرده اند تا نظاره گر شرح حال جانسور نیاکانم باشم نه بدون شک اینطور نخواهد بود اینجا ایران است سرزمین شیران و دلیران ، مردمان کشورم طبع بی آزی به پهنای نیلگون خلیج پارس دارند و آسمان آبی وجودشان بی انتها و ناپیما است من و پدرانم و بسیاری از هم میهنان و همکیشانم زاده پهنه بزرگ ،پرابهت و غرور آفرین زاگرس هستیم . همان جایی که کرکسهای لاشخوار و شغالان شب رو تاب بودن و ماندن ندارند آینجا زادگاه آریوبرزن سردار فداکار و ازخودگذشته ایرانی است همان که در کوههای سربه فلک کشیده کهگیلویه و بویراحمد راه را بر اسکندر مقدونی (گجستک ) و لشکر پلیدش بست و با بخشش جان شیرین خود و یارانش راه ایستادگی و دشمن ستیزی را به همه ایرانیان نمایاند . شیرزنانی چون ماندانا و یوتاب و....که از خاک پاک ایران چون وجود پاکشان دفاع کردند زاده همین سرزمین بودند جناب آقای آجیلی در سرزمین زاگرس و تبار لر هیچ گاه خوی خیانت و طمع وطن فروشی به امید دست یافتن به پیشیزی وجود نداشته و خاک وطن را چون شیر مادر پاک و گرامی داشته اند قوم لر بر خلاف کسانی که کوس رسوایی خیانتشان به وطن چون صور اسرافیل همیشه میدمد نبوده و نیستند و کیان وطن را بر وجود پاکشان ترجیح داده اند هرگاه که ددمنشان خارجی و خبیثان و وطن فروشان داخلی آهنگ شرارت و تجاوز کرده اند قوم لر این بدتخمان اهریمن صفت را به سزای اعمال ننگینشان رسانده اند در هر دوره ای نشانه ای از فداکاری و از خودگذشتگی این مردمان شجاع و وطن پرست در مقابل معاندان و متجاوزان در تاریخ پاک ایران وجود دارد تا به همگان بگوییم از ایرانمان دفاع خواهیم کرد چون ایرانی اصیل هستیم و ایران از آن ماست حال شما راچه شده است که ندانسته و شاید نخواسته اسیر هذیان کلام شده و چون گماردگان بیگانگان می نگارید شاید خود را به ناآگاهی زده اید اما خوب است بدانید هنوز در آهنگهای حزین نسیمهای دشت و دمن خوزستان میتوان غریو فریاد شیرمردان
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گلبهار بهمنی علیا و آدرس bahmani.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.